جدول جو
جدول جو

معنی صعود کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صعود کردن
(خَ جَ بَ سَ کَ / کِ دَ)
برشدن. برآمدن. بررفتن. ارتقاء. رجوع به صعود شود
لغت نامه دهخدا
صعود کردن
بالا رفتن پایگاه بلند یافتن بر آمدن بر رفتن ارتقا یافتن
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صعود کردن
تسلّقٌ
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صعود کردن
Ascend, Climb, Hitch, Mount
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صعود کردن
ascendre, grimper, accrocher, monter
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
صعود کردن
चढ़ना , चढ़ना , जोड़ना
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به هندی
صعود کردن
подниматься , карабкаться , зацепить , вскакивать
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به روسی
صعود کردن
aufsteigen, klettern, anheften, besteigen
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
صعود کردن
підніматися , лізти , зачепити , сідати
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صعود کردن
wznosić się, wspinać się, zaczepić, wsiadać
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
صعود کردن
ascender, escalar, engatar, montar
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صعود کردن
salire, arrampicarsi, agganciare, montare
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صعود کردن
ascender, escalar, enganchar, montar
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صعود کردن
opstijgen, klimmen, haken, bestijgen
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
صعود کردن
naik, memanjat, menyangkutkan, menaiki
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
صعود کردن
اوپر جانا , چڑھنا , لٹکانا , سوار ہونا
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به اردو
صعود کردن
উত্থান করা , আরোহণ করা , আটকে দেওয়া , আরোহন করা
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
صعود کردن
ขึ้น , ปีน , พ่วง , ขึ้น
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
صعود کردن
kupanda, kuganda
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
صعود کردن
上昇する , 登る , ひっかける , 乗る
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
صعود کردن
上升 , 爬 , 挂钩 , 骑上
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به چینی
صعود کردن
לעלות , לטפס , לתפוס , לרכוב
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به عبری
صعود کردن
상승하다 , 오르다 , 걸다 , 타다
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
صعود کردن
yükselmek, tırmanmak, takılmak, binmek
تصویری از صعود کردن
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دعوت کردن
تصویر دعوت کردن
کسی را به مهمانی خواندن، کسی را به جایی فراخواندن
فرهنگ فارسی عمید
از حالت جامد به بخار تبدیل کردن تبخیر کردن: ابر گلابریز همی بر گلابدان بر روی گل گلاب مسعد کند همی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عودت کردن
تصویر عودت کردن
برگشتن بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبوح کردن
تصویر صبوح کردن
پگه نوشیدن غاره نوشیدن شراب نوشیدن به وقت صبح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوا کردن
تصویر دعوا کردن
کخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فراخواندن نیو دیدن خواندن (کسی را)، خواهش کردن کسی کردن بمهمانی یا محفلی و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی کردن
تصویر دعوی کردن
ستیزیدن، خواهان شدن پاتکاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعید کردن
تصویر بعید کردن
روانه کردن، پنهان شدن روانه کردن، خود را غایب کردن پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معول کردن
تصویر معول کردن
اوستامیدن تکیه کردن بر اعتماد کردن: (ایمن است از رستخیز افلاک از آنک بر بقای او معول کرده اند) (خاقانی. سج. 517)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی کردن
تصویر دعوی کردن
داویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دعوت کردن
تصویر دعوت کردن
فرا خواندن
فرهنگ واژه فارسی سره